یک نفر شبیه من ...
جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۲۵ ب.ظ
همیشه آدمهای اطرافمون برامون فقط یه اسم و فامیل هستند .
ایکس ایگرگی !
اصلا میخوایم صداش بزنیم میگیم ایگرگییی؟
یا ته ش ، ایگرگیییی جان ؟ .
حالا یه موقعیت هایی پیش میاد ک با طرف دو قدم بیشتر
راه میری ، چارتا پله مثلا ! بعد از شانست اون ادم طوری باشه
که خیلی زود به بقیه اعتماد میکنه و رازهاشو میگه !
تو هم آدمی باشی که فقط گوش میدی و تایید میکنی :)
اووووف لعنتی این دختر خوده خوده من بود !
هی میگفت شاید باورت نشه ! و من شدیدا درک میکردم
گفته هاشو ! میگفت شاید بخندی بهم ولی من چون اینطوری شد
گریه کردممم ! ولی من خودم هم گریه کرده بودم .
میدونی چی میگم ؟ داشت برام از داغ بودن چایی یا
سرد بودن بستنی میگفت :)) انقددددد مشابه ؟!
هی میگفت اونجا رو بخاطر این موضوع ها دوس دارم،
و من خودم هم دقیقا همونجا رو واس همون دلایل اون
دوست داشتم! حتی وقتی درباره ی نفس کشیدن و هوا
گفت من جملات خودمو از زبون اون شنیدم :))
نمیتونستم بهش بگم هی فلااانی منم همینطور !
نمیتونستم بگم بخدا منم همینطوری شدم !
باور کن درک میکنم!
میفهممت!
نمیتونستم اینارو بگم ولی یهو بغلش میکردم از ته دل:)
اینطوری شد که روز اخر صمیمی بغلم کرد فک کرد
خیلی دوستیم :دی
۹۵/۱۲/۲۷