تولدِ شادِ دلگیر ...
اطرافیان و دوستان و عزیزان بنده تقریبا
همشون میدونن که چقدر تبریک بعد از ساعت چهارتا صفر
بهم میچسبه :))
به جون خودم میدونن :(
هرسال از ۰۰:۰۰ به بعد ، کلییی پی ام و اسمس و...
یعنی نمیتونستم جواب بدمممم!!
بعد بابام هم دیگه عادت داشت میدونست از
اون ساعت به بعد میرم تو اتاق صدام کنن جواب نمیدم.
امشب دایی هی میگفت فاطمه؟ هی بابا میگفت
اون الان سرش شلوغه . . .
بعد خیلی از اون همیشگی ها هم حتی تولد منو یادشون نبود:(
کلا تا یک ساعت ۸ نفر اینطورا ...
خیلی بچگونس ولی غصه م گرفته بود !
اما از طرفی هم داشتم از ذوق میمردم ...
آخه یه دوستی همچنان برام مونده که خوده خوده
چهارتا صفر بیاد کلی بگه هوراااا و ...
بعد فیلم بذاره اینستا ، پست بذاره تو وبلاگ ...
بیاد باهم از ۱۹ حرف بزنیم ، همونطوری که از
۱۷ و ۱۸ صحبت کرده بودیم :))
بیاد بگه دوستیمون داره واقعی تر و طولانی تر میشههه💟
مث سال قبل یه اهنگه خاطره ساز برام بفرسته،
بگه اینم واس امسالمون :))
خیلییییی عاشقشمممم و خدایا مرسی ؛
http://dl.musicinc.ir/Music/Iranian%20Music/1394/02/23/Saman%20Jalili%20-%20Tamoomesh%20Kon%20%5B320%5D.mp3
اینم کیکم ، استیکره موردعلاقم :دی
+امسال دومین منبع ذوق هم پسرعموهام بودن!
انقدر بزرگ شدن که بیدار میمونن و
میان تو تلگرام و اینستا بهم میگن دخترعمو تولدت مبارک:))
+بعضی از اونایی که همیشه باهام حرف میزنن و
باهمیم ، تازه پست اینستامو دیدن و میان تبریک بگن!
خب حق دارم که دیگه اصن آن نشم !!!
پ.ن : ۱۹ چه با عقده و بچه بازی شروع شد خدای من خخخ